* انتظار این نیست که مدیر مدرسه یا معلم کلاس درس، همهچیز مربوط به آموزش و پرورش را بداند، اما انتظار این است که مجموعه شایستگیهایی را که برای موفقیت در انجام مسئولیتها و وظایف خویش لازم است، بهخوبی بشناسد و وجود خود را به کسب آن شایستگیها مزین کند.
* هدایت مؤثر آموزش و یادگیری، عملی تکنفره نیست، بلکه به مشارکت دیگران نیازمند است. احساس احترام به نظر دیگران و دعوت آنها به مشارکت در برنامهریزیهای اجرایی برنامههای درسی، به ارتقای کیفیت اجرا کمک و تحقق هدفهای مورد نظر در برنامه را تسهیل میکند.
* هیچ سبک رهبری واحدی نمیتواند در حل مشکلات و مسائل دنیای به سرعت در حال تغییر امروز کاملا"موفق باشد. مدیران و معلمان باید باشناخت تواناییها و ضعفهای خود و شناخت عوامل دست در کار دیگر، اعم از کارکنان، همکاران و دانشآموزان، سبکهای رهبری خود را تعدیل و اصلاح کنند و آن را بسته به موقعیت، در جهت تحقق هدفهای مورد نظر تغییر دهند.
* توجه به سبکهای یادگیری دانشآموزان و رجحانهای فردی آنها، از ضرورتهای مهم آموزش است. دانشآموزانبر مبنای ساختار و عملکرد مغز خود با رجحانهای متفاوت، مطالب را یاد میگیرند. برخی از رجحان بینایی برخوردارند و از طریق خواندن و مطالعه بهتر یاد میگیرند و برخی دیگر رجحان شنوایی دارند و از طریق گوش کردن و شنیدن بهتر میآموزند. برخی نیز از رجحانهای لمسی و جنبشی برخوردارند و کارهای یدی را بهتر و سریعتر یاد میگیرند.
شناخت رجحانهای فردی و متناسب کردن شیوههای یاددهی و یادگیری با آنها، از عوامل مهم و تأثیرگذار در ارتقای کیفیت اجرای برنامههای درسی است. از وسایل متنوع دیداری، شنیداری و حرکتی به تناوب یا همراه با هم استفاده کنید.
نکتهی قابل ذکر این است که هیچگاه نباید به یادگیری بسنده شود. حفظ و نگهداری مطالب در حافظهی بلندمدت و یادسپاری مطالب یاد گرفته شده، به اندازهی خود یادگیری مهم است. استفاده از راهبردهای مؤثر و مفید، تقویت و حفظ و نگهداری مطلب، از نکتههای کلیدی در ارتقای کیفیت اجرای هر برنامهی درسی است.
بهرهگیری از ابزارهای متنوع و گوناگون آموزشی، همراه کردن آموزش با فناوریهای مناسب، استفاده از رسانههای متعدد، مرور، تمرین و تکرار کافی، ارزشیابی مستمر و بهجا نیز میتواند موجبات یادسپاری قویتر را فراهم کند. همچنین رعایت توالی منطقی مطالب، پیوند یا تلفیق موضوعات و مقولههای همگن و همخوان، تصویرسازی ذهنی، ارائهی اطلاعات و دانش بر مبنای شباهتها و تفاوتها، مزایا و معایب، سلسلهمراتب و نظایر آن، همه به نوعی در کمک به یادسپاری مطالب سهیم و مؤثر هستند.
نکتهی قابل توجه دیگر در زمینهی یادسپاری خوب مطالب، توجه همزمان به ابعاد شناختی، عاطفی و روان حرکتی موضوع یا مطلب مورد یادگیری است. برخورداری از احساسات و عواطف خوب و مثبت، مشوق و برانگیزاننده و لذتبخش و عاری از تهدید و ترس بههنگام یادگیری، بسیار مؤثرتر از داشتن حالات احساسی بد و منفی، غمافزا و دلسرد کننده عمل میکند و موجبات یاد سپاری قوی را فراهم میسازد. جای شبهه نیست که یادگیری توأم با عمل، کار یدی و دست ورزی، بهرهگیری از ابزارهای رسانهای و رایانهای، بسیار ماندگارتر و با ثباتتر از یادگیری نظری و ذهنی است.
نقش ارزشیابی، به ویژه ارزشیابی پیشرفت تحصیلی، به پاسخگویی به سیاستمداران و طبقهبندی دانشآموزان به قبولی و مردودی محدود نیست. مهمترین نقش ارزشیابی، فراهمکردن زمینههای شناخت از چگونگی یادگیری، درجهی تحقق هدفهای برنامهی درسی و تعیین ویژگیها و توانمندیهای مثبت و منفی یادگیرندههاست و مهمترین اثر آن مشخص کردن نقاط اصلاح، ترمیم، تکمیل و فراهم کردن زمینه برای جبران کاستیها و نقطهضعفهاست.
ارزشیابی خوب و کیفی با بهرهگیری از شیوه های نوین مثل تشکیل پوشهی کارنما و خودسنجی میتواند، زمینههای یادگیری بهتر و بیشتر را برای دانشآموز فراهم کند. ارزش یابی های ملاک مرجع، همیشه در حوزهی یادگیری، بر ارزشیابیهای نورم مرجع رجحان دارند. بهعلاوه، سنجشهای عملکردی و آزمون از فعالیتهای عملی، ابزارهای دقیقتری برای هدایت یادگیریاند تا آزمونهای استاندارد یا معلمساختهی تستی و مداد و کاغذی. توصیههای زیر میتواند در انتخاب ابزارهای سنجش عملکرد، مفید واقع شود:
* ابزار سنجش چالشهای فکری و هوشی را بطلبد، نه صرفا" اجرای یک سلسله کارهای مجزا و پشت سرهم.
* اجرای عمل، نشانگر کوشش در یک موضوع خاص در یک حوزهی درسی باشد.
* به وسیلهی همهی دانشآموزان قابل انجام باشد.
* توانمندی ها، مهارتها و نقاط قوت را مشخص کند.
* دانش و مهارتهای اساسی را بسنجد، نه جزئیات و موارد پیش پا افتاده را.
* در راستای برنامهی درسی و یا مکمل آن باشد.
* ازاضطراب امتحان کم کند.
* و زمینه را بهمنظور چالش فکری و یادگیری فعال برای دانشآموز فراهم کند.